اغواگر



 

خورشید غروب کرده ولی هوا تاریک نشده.موج های سرکش آب جسورانه خودشونو ب ساحل ماسه ای جزیره خیالم می کوبن.صدای مرغ های دریایی که هنوز تا فصل کوچشون چند هفته ای مونده از اطراف ب گوش میرسه.من عاشق این کنسرت بی نظیر طبیعتم،صدای ی دسته کوچیک مرغ دریایی با صدای موج های دریایی ک احاطمون کرده.جزیره ی من ی جزیره ی خیالی وسط اقیانوس ذهنمه.جزیره ی خیال ی جزیره ی کوچیکه که میشه تو ده دقیقه ی دور کامل و دورش چرخید.جزیرمون پره از موز و انبه و نارگیل و ی نوع درخت ک نمیشناسمش.من اونو با ی دسته مرغ ماهی خوار شریک شدم.کلبه ی من درست وسط جزیره است . یک کلبه ی کوچیک بیست متری چوبی با ی شومینه ی سنگی تو ی کنجش.دیواراش از چوبای درختاییه ک با کلی زحمت از اطرافم قطع کردم تا فضا برای کلبه خالی کنم.سقفم ی سقفه شیروونیه که با برگای درخت ناشناس پوشونده شده تا توی فصل بارونای موسمی آب نشت نکنه.حیاطمون جنگله . 

ادامه مطلب

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

Legend-clasher nurse teach|تدریس دروس زیست و ریاضی نهضت شهادت بی خوابی های یک ذهن سرگشته میلاد طلا شرکت بازاریابی شبکه ای انتصاب معرفی جت پرینتر و چاپگر صنعتی خبری و آموزشی وبلاگ رسمی موسی دژبندسنجری